پارادوکسی که به فجایع بسیار و قیام ها و سرکوب های متناوب در دوره های ضعف و قدرت حکومت مرکزی منجر شد .
پارادوکس ازاین قرار بود که مفاهیمی چون دموکراسی و جامعه مدنی و حقوق شهروندی و عدالت و برابری که لازمه یک جامعه توسعه یافته مدرن و یک جامعه مدنی باثبات و پایدار بود و هست ، نمی توانست حذف اقوام و مذاهب دیگر را به هر بهانه و علت بپذیرد چراکه با ذات این مفاهیم در تضاد بود و از سوی دیگر توسعه این مفاهیم ( دموکراسی ، جامعه مدنی و مدرنیزاسیون )در بستر حکومت ملی و با بسیج نیروهای ملی ممکن بود و لاغیر .
شما نمی توانید از دموکراسی سخن گویید ولی بگویید این دموکراسی را فقط برای یک گروه قومی می خواهم و دیگر گروه های قومی و زبانی و نژادی محروم از این امتیازها و حقوق باشند.
این طرز تفکر و عمل دقیقا مصداق داستان طنز کتاب "مزرعه حیوانات " جرج اورول است که در قانون اساسی نوشته شده توسط نیروی حاکم ( خوک ها) آمده بود که :
همه برابرند اما خوک ها برابرترند ؟؟!!!!
در جامعه متکثر ایران نیز ما دقیقا با هیمن تراژدی کمیک طرفیم که گروهی از روشنفکران ملی گرای افراطی به ظاهر طرفدار دموکراسی عملا ادعا می کنند که همه برابرند اما یک قوم خاص برابرتر است و از مزایای دموکراسی و حقوق شهروندی بهره مندتر .
ما نمی توانیم هم آپارتیاد و تبعیض قومی و نژادی و دینی داشته باشیم و هم بخواهیم دموکراتیک و توسعه یافته باشیم .
جامعه مدنی در تناقض شدید و مستقیم با برتری قومی و مذهبی و نژادی است .
حال این برتری به هر بهانه و دلیل تراشی که باشد .
در یک دموکراسی و جامعه مدنی معنا ندارد که زبان و فرهنگ و مذهب و هویت یک قوم و ملت خاص را زبان ملی ، فرهنگ ملی ، مذهب ملی ( رسمی ) خطاب کنیم و دیگر ملل را درجه دو و خرده فرهنگ و ... بدانیم و بنامیم .
برتری دادن به یک ملت و زبان و فرهنگ آن ملت ، در عین ادعای دفاع از دموکراسی و جامعه مدنی مضحکه ای است که نه اقوام ملل مغلوب ، نه ناظرین بیطرف خارجی می پذیرند و نه حتی وجدان بیدار روشنفکران و فرهیختگان قوم غالب .
اما متاسفانه روشنفکران ما ( که عموما همچون حلقه برلین در آلمان یا فرانسه تحصیل کرده بودند و طبیعتا جوامع بسیط ،تک قومی و تک زبانی آلمان و فرانسه را مشاهده و الگو برداری می کردندنه جوامع متکثری چون سوئیس و کانادا را ) ، نتوانستند الگوی مناسبی برای توسعه ایران متکثر و کثیر الملّّه بیابند .
آنان همواره دولت - ملت و حکومت ملی را در قالب این پیش فرض تصور کردند که جامعه باید یکدست و یک زبان و تک قومی باشد و صراحتا در نوشته ها و گفته ها و اعمال خود به آن پرداخته و در این راستا به ارائه طریق پرداختند .
بدیهی است که :
زمانیکه صورت مساله را غلط طرح کنیم ، ساده انگارانه است اگر فکر کنیم جواب درست را حواهیم یافت .
اوج این تفکر اشتباه و نامعقول در دوره اول پهلوی بود چراکه با حاکم شدن حاکمیت پهلوی ، اهرم اجرایی بسیار قدرتمندی بنام حکومت مرکزی در اختیار این تفکر دولت ملی یکدست و تک قومی و تک زبانه تمرکزگرا قرار گرفت .
اما مشکل اساسی این بود که امکان حذف فیزیکی اقوام و ملل غیر حاکم ( غیر فارس ) نه با نیروی پهلوی که حتی یک ابر قدرت همچون شوروی استالینی هم وجود نداشت .
بنابر این ، نخبگان معتقد به جامعه یکدست و بسیط ، با بهره گیری از امکانات دولتی از جمله رسانه های دولتی و آموزش و پرورش همگانی و کتب و نشریات شبه دولتی یا غیر دولتی به حذف فرهنگی و زبانی و هویتی این ملل از طریق تحریف و تکذیب تاریخ اقوام غیر فارس و تغییر نام اقوام ، مناطق و شهرها و همچنین تخریب فرهنگی از طریق تحقیر قومی و جوک سازی و ممنوعیت آموزش زبان های اقوام و ملل غیر فارس و ....پرداختند .
نتیجه این سیاستها درست عکس اهداف توسعه گرایانه بود و به جای توسعه فرهنگی ، سیاسی و اقتصادی کشور و رشد همگون جامعه ایران جهت ایجاد جامعه مدنی و دموکراتیک ، باعث عقب ماندگی بیش ازپیش جوامع غیر فارس شده و به ایجاد کینه و نفرت قومی در میان ملل غیر فارس نسبت به همدیگر و به خصوص هموطنان فارس زبان ازیک سو گشت .
از سوی دیگر افزایش نفرت قومی موجب تشدید واگرایی شد که این مساله به نوبه خود باعث شد که مساله اقوام و ملل غیر فارس از یک امر اجتماعی و فرهنگی تبدیل به بزرگترین معظله امنیتی در کشور گردد در نتیجه حکومت مرکزی به بسط و توسعه تمرکز گرایی شدید مجبور گشت نتیچه این امر اگر چیزی جز بازتولید استبداد میبود جای تعجب داشت .
پس روشنفکرانی که از تکرار شکست نیروهای دموکراسی خواه می نالند باید ایراد را در نوع نگاه خود و عملکردشان بجویند و تقصیر را کمتر گردن حکام یا مردم یا اجانب بیاندازند .
به این ترتیب متاسفانه کشور ایران که تلاش برای توسعه را پیش و بیش از بسیاری جوامع آسیایی و افریقایی و امریکای لاتین آغاز کرده بود اکنون از اکثر این جوامع در زمینه توسعه و دموکراسی جایگاه بدتری دارد . بیشترین تعداد زندانی سیاسی و روزنامه نگار ،کمترین آزادی مطبوعات و رسا نه ها و ....
حتی نسیم بهار عربی نیز که از شمال افریقا وزیدن گرفته و به خاورمیانه رخنه کرده ، به ما نرسید و ما جز غبار شن زارهای عراق و عربستان بهره ای نبردیم .
خاطر نشان کنم که یک هموطن عامی و بی ادعای فارس زبان عموما نقشی در ستیز روشنفکران و جکومت مرکزی با اقوام غیر فارس نداشته و ندارد و در خیلی از موارد برابری هموطنان غیر فارس با خود را عملا پذیرفته و ارتباطات مطلوب با هموطنان کرد و ترک و عرب و ... داشته ، با آنان وصلت خانوادگی و شراکت و همزیستی مسالمت آمیز گسترده نیز دارد .
به عبارتی در این مورد نیز شهروندان و مردم عامی ما بهتر و موفق تر از روشنفکران و فرهیختگان عمل کردند و ازآنان پیشرو تر بوده اند !!!
یک هموطن عامی فارس هر گز هویت ترکی یک آذربایجانی را نفی نمی کند و او را به عنوان یک ترک به راحتی می پذیرد اما روشنفکر فارس سعی در تکذیب هویت ترکی دهها میلیون آذربایجانی داشته و ترکان ایران را آذری ( که لهجه ای از لهجه های ترکی است ) خطاب می کند و آنان را غیر ترک خوانده و به زعم خود تلاش دارد آنها را از دیگر ترکان در خارج از کشور جدا نماید چرا که نگاه صحیحی به ترکان نداشته ، مساله را کاملا امنیتی کرده و نگران است از واگرایی ترکان یا اعراب یا کردها و ...
و همین نگاه منفی باعث می شود که مساله اقوام و ملل در ایران به جای طرح در قالب درست خود بعنوان امری مدنی و اجتماعی ، به مساله ای امنیتی و شاید بزرگترین معظله امنیتی کشور تبدیل گردد .
این مساله هم مضحک و هم عذاب آور است که که ترکانی که بندر گمرون در هرمزگان را آزاد نمودند و دهها سال مقابل روس و عثمانی ایستادند و در همین جنگ تحمیلی هزاران شهید را فدای این خاک و بوم کردند ، معظله امنیتی کشور بشمار می آیند .
وضع برای هموطنان کرد و عرب و بلوچ از این نیز بدتر است .
طبیعی است که وقتی ما به بیش از 50 درصد جمعیت کشور خود نگاه امنیتی داریم ، از تعامل دوستانه با آنان ، به تقابل ستیزه جویانه حرکت خواهیم کرد .
در این حالت اگر انتظار داشته باشیم که که طرف مقابل رفتار مثبتی داشته باشد ، انتظارمان ساده انگارانه و غیر واقعی است .
اگر خار بکاری نباید انتظار رویش گل داشته باشی .
اگر یک دانه دشمنی بکاری چندین دانه دشمنی درو خواهی کرد .
نتیجتا طرف مقابل به مرور زمان با مشاهده این رفتار های ستیزه گرایانه و حذفی ، عکس العمل مشابه و در خور نشان دادند .
این روند واقعا نامطلوب است و هشدار که واگرایی در میان اقوام غیر فارس بخصوص اهل سنت به خاطر این سیاستهای غلط شوونیستی تشدید میشود و ممکن است به مرز انفجار برسد و کم کم نیروهای طرفدار وحدت در میان اقوام در اقلیت قرار گیرد .
نوشته شده توسط شامان |
لينک ثابت
|چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:دموکراسی , توسعه سیاسی , جوامع کثیر الملله , روشنفکران و توسعه , جامعه مدنی , اقوام , تبعیض قومی , تبعیض مذهبی , عدالت و برابری , تمرکز گرایی و سانترالیسم ,,|